همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

الحمدالله چه دورهمی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا

05 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​چشمانم را به این تصویر وصله می زنم ذوق می کنم همیشه حالم با دیدن این شلوغ بودن ها خوش می شود الحمدالله چه دورهمی صمیمانه خانوادگی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا
این گردهم آمدن های خانه پدری ،این جان می دهد برای خستگی در کردن های کاری و مرهم گذاشتن روی درد هایی که فقط با نگاه کردن با چشم های عزیزانت خوب می شود.

می دانی چه چیز این جمع ها را آن هم زمانی که خانه بزرگترفامیل باشد بیشتر به دلم می نشیند؟ همین که هرچه هست را همانجا بین خودشان حل و فصل می کنندنمی گذارندکدورتی به دل بماند.

تازه آنجا خوش نشین نوه ها هم هست چون نور چشمی هستند دنیا به کامشان هست حالا اگر آتشی هم از سر شیرین کاری هایشان بسوزانند بیشتر قند در دل پدربزرگ و مادربزرگ آب می شود…

حتی مهم ترین و ماندگار ترین قرارها هم در همین جمع ها منعقد می شودخوبی صله رحم همین هست دیگر، برکت با خودش می آورد رزق و روزی را زیاد می کند و چشم و دل را روشن می کند و تو چه می دانی شاید شهید هم شدی !!؟

پیش خودم حال و هوای لحظه ای که می خواستند عکس دسته جمعی بگیرند را تجسم می کنم چه ولوله ای به پا شده بود تا دورهم جمع شوند و من غرق در این سوال بی جواب می شوم که این قلب نشان ها چه عهد ماندگاری باهم بستند که شهات سهمشان شد؟؟!!

⭕️پ.ن:

تصویر جمع خانوادگی خانواده شهید دانشمند صدیقی که دوازده عضو آن ها که با قلب نشان داده شده اند به اثر حمله رژیم صهیونیستی شهید شدند

 نظر دهید »

الحمدالله چه دورهمی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا

05 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​چشمانم را به این تصویر وصله می زنم ذوق می کنم همیشه حالم با دیدن این شلوغ بودن ها خوش می شود الحمدالله چه دورهمی صمیمانه خانوادگی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا
این گردهم آمدن های خانه پدری ،این جان می دهد برای خستگی در کردن های کاری و مرهم گذاشتن روی درد هایی که فقط با نگاه کردن با چشم های عزیزانت خوب می شود.

می دانی چه چیز این جمع ها را آن هم زمانی که خانه بزرگترفامیل باشد بیشتر به دلم می نشیند؟ همین که هرچه هست را همانجا بین خودشان حل و فصل می کنندنمی گذارندکدورتی به دل بماند.

تازه آنجا خوش نشین نوه ها هم هست چون نور چشمی هستند دنیا به کامشان هست حالا اگر آتشی هم از سر شیرین کاری هایشان بسوزانند بیشتر قند در دل پدربزرگ و مادربزرگ آب می شود…

حتی مهم ترین و ماندگار ترین قرارها هم در همین جمع ها منعقد می شودخوبی صله رحم همین هست دیگر، برکت با خودش می آورد رزق و روزی را زیاد می کند و چشم و دل را روشن می کند و تو چه می دانی شاید شهید هم شدی !!؟

پیش خودم حال و هوای لحظه ای که می خواستند عکس دسته جمعی بگیرند را تجسم می کنم چه ولوله ای به پا شده بود تا دورهم جمع شوند و من غرق در این سوال بی جواب می شوم که این قلب نشان ها چه عهد ماندگاری باهم بستند که شهات سهمشان شد؟؟!!

⭕️ تصویر جمع خانوادگی خانواده شهید دانشمند صدیقی که دوازده عضو آن ها که با قلب نشان داده شده اند به اثر حمله رژیم صهیونیستی شهید شدند.

 نظر دهید »

آتش بس شده؟!!

03 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​🍃آتش بس شده ؟!!
🍃 اما شعله های آتش انتقام خون همه شهدایی که در این حملات به زمین ریخته شده به کرانه های بی انتهای وجودمان همچنان  سر می کشد و هیچ گاه خاموش نمی شود ..‌.

🍃ما زخم خورده ایم از دیدن پیکر های پاره پاره پسر کان ،دخترکان و جنین هایی که دنیا را تجربه نکردند.. 

🍃ما زخم خورده ایم از خون ریخته شده سربازان و سرداران وطنمان 

ما زخم خورده ایم از خون به ناحق ریخته دانشمندانمان 

🍃ما زخم خورده ایم از دسیسه گران نفوذی که نانشان را در خون مردم زدند… 

اما ما مردمان این سرزمین با وجود این زخم ها  یادگرفته ایم صورتمان را باسیلی سرخ نگه داریم اما  ذلت را به بهای فروختن عزتمان نخریم … 

 و شیاطین سلیطه گر بدانند خون این شهدا هربار وارد شریان های حیات ما می شود ما زنده تر می شویم  چون  حیدری هستیم همان حیدری که درهای خیبر را یک تنه از جا در آورد و ما دل به رهبرما ن سیدعلی خوش کرده ایم که وعده نابودی اسرائیل را داده است و خون بها ی دل های خونین ما آن زمان پرداخت خواهد شد…

✍به امید آن روزالهی آمین

 نظر دهید »

حفظ روحیه صد درصد 

31 خرداد 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​حفظ_روحیه_صد درصد
آخرین خبرهای شرایط جنگی کشور را که دنبال
می کردم حاکی از حملات جدید رژیم غاصب اسرائیل به اهواز بود مثل همیشه سریع با دختر خواهرم که تازه کارنامه پایانی کلاس هفتم رو گرفته بود تماس گرفتم جویای حالشان شدم خندید گفت: یه ساعت پیش باز هم خونه لرزید گفتم از حمله جدید چه خبر صدا اومد سمتتون ؟
گفت نه!! به جز همین ساعت پیش صدایی دیگه نشنیدم تازه الان خواستم ازفیلیمو، فیلم جدید دانلود کنم ببینم…. به شوخی گفتم خب بیا به جای من یکی از کتاب های درسی ام را بخوان امتحان بده بعد از اینکه سر به سر هم گذاشتیم خیالم راحت شدخداحافظی کردیم گوشی راقطع کردم با خودم گفتم این اسرائیل درمورددهه نودی های ما چه فکری کرده خبر نداردزیر موشک باران با خیال راحت اینجور تنها دغدغه دانلودکردن فیلم دارند!!😂

یاد صحبت های چندروز پیش روزمان افتادم همان روزی که به ساختمان شبکه خبر حمله کردند و پدافندها به دنبال رهگیری ریز پرنده ها در شهرهای مختلف بودند، نگران حالش بودم و این فاصله مزید بر بی تابی ام می شد احساس می کردم خودم بیشتر به این گفت و گو ها برای آرامشم نیاز داشتم همان لحظه به شماره اش در ایتا پیامک دادم در جواب پیگیری هایم گفته بود:"هی میزنن کُل خونه میلرزه من خندم میگیره مامان هم ترسید ولی من هی می گفتم هیچی نمیشه بابا فوقش می میریم*

_گفتم مردن نه!،شهادت بالاترین مرتبه هست شهدا حسابشون فرق داره ولی چقدر خوب که روحیه تو حفظ کردی این مهم هست.

_ در جوابم گفت :حفظ روحیه صددرصد :))) بابا اسرائیلیا رفتن پناهگاه …

گفتم احسنت می دانی تفاوت افراد با ایمان با آدم های کافرو ترسو چی هست ؟ این هستش که ما خدا را داریم پس مثل سحرامامی مجری شبکه خبر شجاع باش که تا اخرش ایستاد.

درآن لحظات احساس کردم هم کلام با نوجوانی شدم که از نظر خودم تا حدودی فضای فکری متفاوتی از هم داشتیم و قبل از آن اگر بحث ذوق کتاب خوانی و نویسندگی ،کلاس زبان و مابقی مسائل رادر نظرنگیریم اگر اشتباه نگفته باشم پیگیری خبرهای گروه بی تی اس یکی از مهم ترین دغدغه های فکری اش بودو ما همیشه در این مسئله اختلاف نظر داشتیم و بحث هایمان ر این ارتباط به نا کجا آباد ختم می شد ولی حوادث این چندروزه او را چنان آبدیده کرده بود که بی محابا از پذیرفتن مقدرّات صحبت می کردیم اینکه مثل همان چند نفری که زنده از زیرآوار بیرون آمدنددر این دنیا ماندنی هستیم یا مثل بقیه شهید می شویم حتی حسی که به رژیم منحوس رژیم کودک کش داشت تازه پی بردم در دل جنگ چطور یک شبه می شود بزرگ شد…

در همین حین نگاهم به این متن دلنشین کلام مولایمان که متناسب

با احوال و کلاممان بود افتاد را برایش فرستادم : سال آخر وقتی حضرت امیر(ع) را از #ترور ترساندند فرمود:
من از سوى خدا سپر محکمى دارم که مرا از حوادثِ (خطرناک) حفظ مى کند و هنگامى که اجلم فرا رسد، اين سپر الهى از من دور مى شود و مرا تسليم حوادث مى کند; در آن هنگام نه تير خطا مى کند و نه زخم بهبودى مى يابد.(خطبه ۶۲)

 نظر دهید »

زندگی را با قوت ادامه دهید

29 خرداد 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​🔹زندگی را با قوت ادامه دهید

🍃بعدازظهری بعد از نماز و نهار در حالی که هنوز خستگی شکستن شاخ یکی دیگر از امتحان های پایانی توی تنم مانده بود ولی خود رو ملزم کردم که پای تلویزیون بنشینم هنوز پای میز نهار سالن حوزه نشسته بودم آقای حسینی بای داشت از شرایط سخت خبرنگاری در دل بحران هاصحبت می کرد.
🍃 یک دفعه چشمم خورد به زیر نویس برنامه که خبر از انتشار پیام مقام معظم رهبری تا دقایقی دیگر را می داد درآن شرایط حساس قوت قلبی برایمان بود برای همین خواب ناز بعد از نهار را فدای این لحظه کردیم منتظر بودیم این چند دقیقه از راه برسد ولی خبری نبود قطعی اینترنت گوشی هم کلافه مان کرده بود گویی از دنیا بریده شدیم به هرجان کندنی بود عقربه های ساعت خودشان را به ساعت دو بعدازظهر رساند و مجری طبق وعده پیام رهبرعزیزجانم را قرائت کردند.

🍃 سراغ تلفن همراهم رفتم الحمدالله اینترنت وصل شده بود به سراغ کانال منتسب به سایت رهبری رفتم و به مرور متن پیام پرداخم این جمله از متن حواسم را به خودش معطوف کرد درجایی که فرمودند:(زندگی را با قوت ادامه دهید.)

🍃این پیام تمام دلهره های این چندروز با خودش شست و گذاشت روی بند چرا که این کلام از سوی رهبری نطق شده بود که انگشت تهدید مستکبران پوشالی جهان به سوی جان او رفته بود و حالا این چنین با دلی سراسر آرامش از ادامه زندگی درشرایطی جنگی صحبت می کرد… 

این پیام فکرم را معطوف به شرایطی کردکه این روزها نه برای من که برای اطرافیانم به سختی می گذشت به خصوص روزهای ابتدایی شروع حملات که شوک ناشی حجم خبرهای ناشی ازحوادث اخیر مجال درس خواندن را از ما گرفته بودو از نظر ما امتحان دادن دراین شرایط ممکن نبود و انتظار داشتیم بعداز آرام شدن اوضاع امتحانات برگزارشود.

🍃حتی از گوشه کنار هرکسی برنامه ای یا کار داشت می گفت بعد از جنگ … 

🍃ولی مگر اتمام جنگ قابل پیش بینی هست که همه کارهارا موکول کنیم بعداز آن؟ اصلا مگر در هشت سال دفاع مقدس کسی ادامه تحصیل نداد؟ یا کرکره های ادارات و مغازه ها را هرروز پایین میکشیدند و فعالیت اقتصادی و تولیدی نمی کردند؟اصلا مگر کشی عاشق نشد یا ازدواج نکرد و بچه دار نشد…؟که اگر هیچ کدام از این ها نبودند نسلی تربیت نمی شد که بخواهد به پیشرفت علمی برسد و  اینگونه دربرابر تجاوزات دشمنان بایستد.. 

🍃تمام این فکرها مثل رژه از جلو چشمان خسته ام رد شدند و برای ساعتی بعد از آن به خواب رفتم.

🍃شب که به خانه برگشتم تابلوی تصویر حاج قاسم بارهبرانقلاب راکه در حوزه به عنوان هدیه دریافت کرده بودم و این مدت میهمان خوابگاهمان بود را از توی ساکم درآوردم و روی میز قرار دادم از خواهرم سراغ کتابی که چندروز پیش به مناسبت عیدغدیر سفارش داده بودم و پستچی آورده بود را می گیرم بسته راکه باز می کنم محو تصویر روی جلدش که پر معنابود می شوم ان را کنار تابلو میگذارم و به آن خیره می شوم و ذهنم تمام انباشته هایم را حلاجی می کند و به این نتیجه می رسد که :

🍃زمانه شاید تغییر کرد ولی خط داستان همچنان پابرجاست قصه این هست که دشمن از راکد ماندن این مملکت سود می برد و حالا مولای ما تکلیف ما را با خودمان روشن کرد اینکه تابع امر ولایت باشیم و زندگی را با قوت ادامه دهیم یا نه با دست خودمان افسار آن را به دهان گرگ های بی صفت بگذاریم؟

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 16
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس