همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

زخم‌های فراموش شده‌ی مستمری‌بگیران

21 مهر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

زخم‌های فراموش شده‌ی مستمری‌بگیران

صحبت از قوانین ناعادلانه مستمری بگیری‌های بالای هفتاد بالا گرفته بود در این میان یکی از خانم‌های فامیل با تیپ به قول خودش امروزی، گفت باید بیایید ببینید اینستاگرام چه خبر است یکی از پیج‌ها گفته بود چطور بالای هفتاد ساله ها می‌توانند پست‌های مسئولیتی بگیرند اما نمی‌توانند وام بگیرند یا ضامن شوند؟

با این حرف گویا زخم‌هایی که از این قوانین در طول این چند سال اخیر به تنمان خورده بود سرباز کرده و با داغ تازه‌ی از دست رفتن پدرم عجین شد.

همین چند هفته قبل از فوت پدرم بود که به خاطر سن بالای هفتاد سال پدرم اجازه‌ی ضامن شدن را به او ندادند و بارها از تسهیلاتی که می‌توانست نصیبمان شود محروم شدیم.

در این مدت بارها آخرین اخبار مربوط به این قوانین نادعادلانه را پیگیری می‌کردم و چه اعتراض‌هایی که به آن شده بود چرا که در وهله‌ی اول با کمی تدبیر و برنامه‌ریزی این قانون در حمایت از مستمری بگیران و خانواده‌ی آن‌ها قابل اصلاح است و مهم‌تر این‌که هدف اصلی این قوانین بالا بردن امید افراد به تداوم زندگی است نه قطع امید.

با وجود این‌که دل خوشی که از این مسائل نداشتم در جوابش گفتم بله ممکن است کسی بنا بر تقدیر و به خاطر شرایط غیرقابل پیش‌بینی‌ در سن بالا بچه‌دار شود و زمانی‌ که به سن سالمندی برسد هم خودش و هم فرزندانش در مراحل مختلف زندگی به این‌گونه حمایت‌ها نیاز دارند حالا اگر هم به خاطر بیماری فوت کند که خانواده در تنگنا می‌افتد و این با قانون طرح‌ حمایت از جمعیت منافات دارد. اما این قوانین را مجلس و دولت‌ تصویب و اجرا می‌کنند و این‌ افراد هم به وسیله‌ی خود همین مردم انتخاب‌ می‌شوند پس ما نباید این مشکلات را به اصل نظام نسبت دهیم.

این را که گفتم یاد آن پیرمرد فرتوت نصرانی افتادم که امام علی(علیه السلام) درباره‌اش فرمودند: تا آن زمان که قدرت کار کردن داشت از او کار کشیدید و اینک که پیر شده و قدرت کار کردن ندارد، از تأمین روزى وى دریغ مى ورزید؟ از بیت المال زندگى او را تأمین کنید.

✍ 🏻به قلم زهرا خدری

#به_قلم_خودم

#طلبه_نوشت

 نظر دهید »

نمای دیگر روز جهانی دختر

19 مهر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

نمای دیگر روز جهانی دختر

استوری‌هایی بعضی مخاطبین را می‌بینم که با گذاشتن تصویر دختران خود و اطرافیانشان روز جهانی دختر را به آن‌ها تبریک می‌گویند.

کنجکاو می‌شوم کمی بیشتر از این روز بدانم و این مطلب را در گوگل می‌خوانم که: این روز فرصتی برای یادآوری اهمیت آموزش، سلامت، امنیت و عدالت برای دختران در سراسر دنیاست. سازمان ملل متحد این روز را با هدف ارتقای آگاهی عمومی نسبت به‌ چالش‌هایی که دختران با آن روبه رو هستند تعیین کرده است.

کلید واژه‌های این محتوا مرا به فکر فرو بر‌ می‌برد یادآوری برای اهمیت مسائلی که خودشان با آگاهی کامل در طول سال نسبت به زنان و دختران مظلوم ستم‌ دیده در سطح جهان را نادیده‌ می‌گیرند و حالا خودشان را مدافع حقوق می‌نامند.

دلم سوی دختران غزه روانه میشود که این روزها با اعلام آتش‌بس، همراه با سایر آوارگان راهی شهر و دیارشان می‌شوند تا زندگی را در میان ویرانه‌‌ها معنا کنند بی آن‌که شاید کسی حواسش به احساسات لطیف دخترانگی آن‌ها باشد که دلشان از نبود آینده‌ای نامعلوم نلرزد.

با خود می‌گویم شاید منظور از دختران جهان، تنها همان دخترکان چشم رنگی غربی هست که آزادیشان به شرط اسارت در عرصه‌ی مدلینگ و عرض اندام در فرش‌های قرمز است و گهگاهی اگر در این میان صدایی از آن‌ها در دفاع از مظلوم بلند شود جایشان در بازداشتگاه‌ها و محروم شدن از جایگاه‌های اجتماعی است.

✍ 🏻به قلم زهرا خدری

#طلبه_نوشت

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

نمای دیگر روز جهانی دختر

19 مهر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

نمای دیگر روز جهانی دختر

استوری‌هایی بعضی مخاطبین را می‌بینم که با گذاشتن تصویر دختران خود و اطرافیانشان روز جهانی دختر را به آن‌ها تبریک می‌گویند.

کنجکاو می‌شوم کمی بیشتر از این روز بدانم و این مطلب را در گوگل می‌خوانم که: این روز فرصتی برای یادآوری اهمیت آموزش، سلامت، امنیت و عدالت برای دختران در سراسر دنیاست. سازمان ملل متحد این روز را با هدف ارتقای آگاهی عمومی نسبت به‌ چالش‌هایی که دختران با آن روبه رو هستند تعیین کرده است.

کلید واژه‌های این محتوا مرا به فکر فرو بر‌ می‌برد یادآوری برای اهمیت مسائلی که خودشان با آگاهی کامل در طول سال نسبت به زنان و دختران مظلوم ستم‌ دیده در سطح جهان را نادیده‌ می‌گیرند و حالا خودشان را مدافع حقوق می‌نامند.

دلم سوی دختران غزه روانه میشود که این روزها با اعلام آتش‌بس، همراه با سایر آوارگان راهی شهر و دیارشان می‌شوند تا زندگی را در میان ویرانه‌‌ها معنا کنند بی آن‌که شاید کسی حواسش به احساسات لطیف دخترانگی آن‌ها باشد که دلشان از نبود آینده‌ای نامعلوم نلرزد.

با خود می‌گویم شاید منظور از دختران جهان، تنها همان دخترکان چشم رنگی غربی هست که آزادیشان به شرط اسارت در عرصه‌ی مدلینگ و عرض اندام در فرش‌های قرمز است و گهگاهی اگر در این میان صدایی از آن‌ها در دفاع از مظلوم بلند شود جایشان در بازداشتگاه‌ها و محروم شدن از جایگاه‌های اجتماعی است.

✍ 🏻به قلم زهرا خدری

#طلبه_نوشت

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

قصه‌ی ناتمام پدر

17 مهر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

قصه‌ی ناتمام پدر

شب از نیمه گذشته است بند به بند صوت به یادگار مانده از پدرم را توی دفتر سررسیدم پیاده‌سازی می‌کنم. قصه‌ی تاجر طمع‌کاری که به واسطه‌ی خوابی که دیده بود برای کشتن پسر بچه‌ی خارچینی که امکان داشت ثروتش به دست وی بیفتد راهی کوی و بیابان شده بود. از قضا دست روزگار کاری می‌کند که در واقعیت تمام اموال این شخص به دست همین بچه‌ی خارچین می‌رسد‌ و به قول پدر قصه‌گویم عاقبت کسی که اموال مردم را بالا می‌کشد همین می‌شود که چیزی برای خودش نمی‌ماند.

قصه که تمام می‌شود برای چندمین‌ بار همه‌ی پوشه‌های موسیقی درون گوشی‌ام را وارسی می‌‌کنم به امید آن‌که شاید صوتی دیگر از او پیدا کردم اما خودم بهتر می‌دانم این کار تنها برای آرام کردن بهانه‌هایم است.

همین چند روز پیش بود که شب خاکسپاری‌اش در به در دنبال متن شعر عمو سبزی فروشش بودم که به واسطه این‌که شغل سبزی‌فروشی داشت آن را برایم گفته بود اما هرچه گشتم نیافتم و غصه‌هایم آن لحظه چند برابر شد.

با خود می‌گویم من شبیه همان کوزه گرم که از کوزه‌ی شکسته آب می‌خورد چرا که این همه سال به واسطه‌ی کار خبرنگاری‌ام شبانه‌روز برای ضبط صوت سوژه‌های خبری در تکاپو بودم اما پدرم که برای خودش یک پا شهرزاد قصه گو بود و سینه‌اش گنجینه‌ای از داستان‌ها و خاطرات شنیدنی بود را به واسطه‌ی این‌که خیالم از بابت بودنش راحت است را نادیده گرفته بودم. اما حالا آن صندوقچه‌ی اسرار با تمام حسرت، در تَلی از خاک سرد روزگار مدفون شده است.

به قول استاد عقایدمان اگر قلم روزگار دست خودمان بود آن‌گونه که دلمان می‌خواست سرنوشت‌مان را می‌نوشتیم اما فلسفه‌ی شرور و رنج‌ها همین است که روزگار بر اساس آرزوها و خواسته‌های ما پیش نمی‌رود.

دفتر سررسیدم را در آغوش می‌گیرم حس خوبی از نوشتن این قصه در وجودم رخنه می‌کند مانند کسی که ماموریت خود را با موفقیت پشت سر نهاده است اما شراره‌های حسرت همچنان در وجودم زبانه‌ می‌کشد.

✍ 🏻به قلم زهرا خدری

#طلبه_نوشت

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

آبسردکن آویزان 

19 شهریور 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

آبسردکن آویزان

چند ساعتی می‌شد که حرکت کرده بودیم دلم در آن‌ لحظه یک لیوان آب خنک می‌خواست اما از آبسردکن اتوبوس خبری نبود. فکر نمی‌کردم کلمن کنار صندلی برای مصرف آب‌ خوردن باشد یکی از بچه‌ها اشاره کرد که به احتمال زیاد همان کنار صندلی های جلو آبسردکن باشد، نگاهم به بشکه‌ی استوانه مانندی افتاد که به سقف آویزان بود و تعدادی لیوان یک بار مصرف هم کنار آن قرار داشت.

هرچه دقت کردم این شکل هندسی شبیه هرچیزی بود غیر از آبسردکن. این‌چیزی که من می‌دیدم اگر از شکل و شمایلش هم صرف نظر می‌کردم چون قد و اندازه‌ی کوتاه‌تر از آن بود باید مانند کفترهای لب بام پسر همسایه‌ی‌‌مان تا همان‌جا پرواز می‌کردم و آبی برای خوردن پیدا‌می‌کردم. خلاصه هرچه مُخَیله‌ام را کند و کاو می‌کردم صلاح دیدم تشنه بمانم بهتر است تا برای یک لیوان آب، سقوط آزاد را حین حرکت اتوبوس، تجربه‌ کنم.

همین که اتوبوس ایستاد با ذوق زیاد شبیه کسانی که تازه چشمه‌ی آبی را کشف کرده باشند پیش‌روی مسئول‌مان که هنوز پیاده نشده بود با لیوانم به سوی این شیء آویزان رفتم، اما این آبسردکن عجیب نه دکمه‌ای برای روشن شدن داشت و نه یک شیر آب معمولی.

بچه‌ها در حال پیاده شدن از اتوبوس به منظور استراحت بین راهی بودند من نیز برای این‌که خیال خودم را راحت کنم برای اطمینان بیشتر پیگیر آبسردکن شدم، راننده‌ی محترم هم آب پاکی را روی دستم ریخت و کُلمن آبی رنگ بزرگی را که درست کنار صندلی ما قرار داشت و تا پیش از این فکر می‌کردم هر چیزی غیر آب خوردن در آن باشد را نشانم داد.

یک لحظه دلم برای حَلق بیچاره‌ام سوخت که به خاطر عدم پیگیری درست من این همه تشنگی را تحمل کرده است، برای همین لیوان خنکی نوشیدم تا آرام بگیرد، در آن لحظه سلول‌های خاکستری مغزم که جانی تازه گرفته بودند مرا یاد این قصه‌ی قدیمی انداختند که یک مار سال ها عاشق مار دیگری شده بود اما بعدها فهمید طرف مقابلش شلینگ آب است.

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 18
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس