همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

تربیت معکوس

18 شهریور 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

تربیت معکوس

یکی از دوستان دیرینه‌ام برایم خاطره‌ی دوران کودکی‌اش را تعریف کرد که مادرش برای او یک جوجه‌ پنبه‌ای زرد خوشگلی را خریده بود. در یکی از شب‌ها به خیال این‌که جوجه‌ی بی‌نوا را از شدت سرمای هوای زمستان نجات دهد آن را زیر پتوی گرم و نرم خود گذاشته بود، اما صبح که بیدار شد با منظره‌ی تلخی روبرو شد چرا که جوجه‌ی نگون بخت خشک و بی‌حرکت شده بود و از آن زمان چون خود را مقصر می‌دانست هیچ وقت جوجه‌ی دیگری نخرید. به قول خودش از این اتفاق تلخ‌ نتیجه گرفت‌ که《گاهی اوقات بیش از حد مهربانی کردن هم می‌تواند نتیجه‌ی ناخواسته داشته باشد.》

کلامش را تایید کردم و گفتم《مصداق این مسئله می‌تواند محبت‌های افراط گونه‌ی والدین به‌ فرزندانشان باشد چرا که در این میان ، تعادل بین منطق و احساس از بین خواهد رفت و حاصل آن چیزی جز تربیت معکوس نخواهد بود.》

حرف‌هایمان مانند نان تازه بوی پختگی می‌داد اما طعم گَسِ عذاب وجدان آن، آزارمان می‌داد هر دو دلمان می‌خواست با همین آگاهی به کودکی‌مان برگردیم و جوجه‌های زبان‌بسته‌ای که ناخواسته بلای جانشان شده بودیم را با آگاهی بیشتری مراقبت کنیم شاید چند صباحی بیشتر زنده می‌ماندند اما حیف که این خواسته‌ در حد آرزو خواهد ماند.

#به_قلم_خودم

#سوژه_هفتگی

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

سفر خیالی

18 شهریور 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

سفر خیالی

به دعوت دوستان طلبه بوشهری‌ام، سفری خیالی به استان با صفایشان کردم. چشمانم را بستم خودم را روی صخره‌های کنار ساحل دیدم. امواجِ نیلگونِ خلیجِ فارس در این فصل سال لحظه‌ای آرام و قرار نداشتند. دوست داشتم یک شیرجه‌ توی آب بزنم و دنبال پری دریایی‌های قصه‌ بروم اما یادم آمد که شنا بلد نیستم حتی توی خیالم هم از ترس غرق شدن جرئت این کار را نداشتم.

همان‌جا منتظر ماندم تا رفقایم از راه برسند تا با هم به زیارتگاه امام زاده ابراهیم(علیه السلام) برویم. فکر کنم می‌دانند یکی از فانتزی‌های زندگی من زیارت تمام امام‌زادگان این سرزمین است. برای لحظه‌ای رویم را به گوشه‌ای برگرداندم خدای من چه می‌دیدم؟! قشون نیروهای انگلیسی قصد ورود و تصرف این خاک را داشتند اما خیالم راحت بود رئیسعلی دلواری با آن یاران دلیرش، چنان شبیخون به‌ آن‌ها می‌زند که آرزویشان را با خود به گور می‌برند. یادم آمد همین چند روز پیش سالگرد این شهید ولایت‌مدار بود.

بالاخره دوستان جدیدم، آرزو و پرنیا از راه رسیدند. برای اولین بار بود از نزدیک می‌دیدم‌شان، اما با وجود خون‌گرمی‌ و جنب‌ و جوش این دختران جنوبی، دیگر برایم غریبی معنایی نداشت. دوست داشتم بیشتر اینجا بمانم و به افق زیبایش خیره شوم اما به قول این دوستان《اگر یک ثانیه بیشتر در این هوای شرجی بمانیم تبخیر می‌شویم.》راست هم می‌گفتند هوا چنان گرم بود که دیواره‌ی تخیلم هم بخار گرفته بود، حتی درست نمی‌توانستم رویا پردازی‌هایم را ببینم. برای همین سریع از صخره‌های مرجانی پایین آمدیم تا هرچه سریع‌تر به مقصدمان یعنی امام زاده ابراهیم(علیه‌السلام) برسیم.

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مهدیه در مهد فرانسه 

16 شهریور 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

مهدیه در مهد فرانسه

مهدیه اسفندیاری در کشور فرانسه، به جرم افشای جنایت‌های رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، زندانی شده است. دختری که حق‌‌ طبیعی‌اش، در کشور مهد دموکراسی نادیده گرفته شد.

در ویژه برنامه‌ی نَوَسان، خواهر مهدیه اسفندیاری حقایق دردناکی از وضعیت او در زندان فرانسه را شرح‌‌ می‌‌داد. آن‌گونه که بیان می‌شد این دختر محجوب ایرانی به علت محروم شدن از حجاب، بیشتر روزهایش را در سلول‌های انفرادی سپری می‌کند.

صحبت‌های خواهرش از شرایط سخت مهدیه من را یاد زنان ایرانی پیش از انقلاب می‌اندازد که در زندان‌های مخوف ساواک، زمانی که روسری‌های آنان را گرفته بودند از پتو به عنوان پوشش حجاب استفاده می‌کردند. برنامه تمام می‌شود اما صحبت‌های گلایه‌مند مجری و مهمان برنامه‌ از عدم‌ پیگیری‌های جدی مسئولین، برای آزادی این بانوی ایرانی از ذهنم بیرون نمی‌رود.


✍ 🏻به قلم زهرا خدری

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جوجه پنبه‌ای 

16 شهریور 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

جوجه پنبه‌ای

تصاویر جوجه رنگی‌ها را که می‌بینم با‌ مادرم خاطرات دوران کودکی‌ام را مرور می‌کنم. همان روزهایی که جوجه‌ فروش با صدای بلند جوجه جوجه گفتنش خبر آمدنش را می‌داد و ما بچه‌ها با ذوق تمام به سویش می‌دویدیم و چادر مادرمان را می‌کشیدیم و با خنده می‌گفتیم: “وای مامان جوجه پنبه‌ای!” بعد هم وادارش می‌کردیم چند تا از آن ها را برایمان بخرد. همین‌ که جوجه‌ها عضو جدید خانه‌ی‌ ما می‌شدند در عالَم بچگی‌خودمان سعی می‌کردیم مادر خوبی برایشان باشیم. از آب و دانه گرفته تا قفس برای نگهداری‌شان جزء دغدغه‌های ما بچه‌ها بود.

گاهی مانند مادری که نگران کودک نوپای خود بود، ما هم با چشم‌های تیزبین مراقب این کوچولوهای خوش رنگ و لعاب بودیم تا مبادا طعمه‌ی گربه‌های پررو بشوند. امان از زمانی‌که ناغافل یکی از جوجه‌ها اسیر چنگال‌های دشمن‌شان می‌شدند یا بر اثر بیماری از بین می‌رفتند، آن روز دیگر، روز عزای ما بچه‌ها بود.

سال‌ها از آن زمان می‌گذرد اما دیگر نه صدای خبر آمدن جوجه فروش می‌آید و نه ذوق دویدن‌های کودکانه توی کوچه. یاد صحبت یکی از دوستانم افتادم که گفته بود ما در حقیقت از بچگی‌مان لذت بردیم نه مانند حالا که بچه‌ها تنها سرگرمی‌شان فضای مجازی شده است.
#سوژه_هفتگی

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آبنبات هل‌دار

09 شهریور 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​آبنبات هل‌دار 

با این‌که می‌دانستم در این هفته باید به طور هم‌زمان در کنار خواندن امتحان ترم تابستانه به فکر تکمیل مقاله‌ام نیز باشم اما با این حال به کتاب درسی و دفترچه یادداشت پژوهشم دست رد زدم و با خیال راحت کتاب امانتی آبنبات هل‌دار مهرداد صدقی را انتخاب کردم. فارغ از دل‌مشغولی‌های زندگی، ساعتی خودم را با جریان قصه همراه می‌کنم و گاهی بلند بلند می‌خندم.    
در این میان به استوری‌های‌ مخاطبینم نگاهی می‌اندازم، تعدادی تصویر از سفر به‌ مشهدشان را گذاشته بودند. با دیدنشان روحم همراهشان به پرواز در‌ می‌آید و مانند دختر بچه‌ها در صحن انقلاب با ذوق بازیگوشی می‌کند.

  یک لحظه به خودم می‌آیم گویا درد دوری از حرم و هوای گرفته‌ی دم غروب جمعه کار خودش را کرده است و اشکهایم سرازیر می‌شود. خودم را هر طور شده در میان واژه‌های کتاب که ردی از گویش بجنوردی خراسان شمالی، در آن موج می‌زند رها می‌کنم تا بلکه سر طناب این داستان در جایی به مشهد که در همان حوالیِ قصه است گره بخورد.

✍🏻به قلم خودم 

#طلبه_نوشت

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 17
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس