همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه

​مسافر کوچک بهشت  

29 مرداد 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​مسافر کوچک بهشت  
آه از انگشتان کوچک یخ‌زده‌ات‌ که این‌گونه در آغوش پدر رنج دیده‌ات راحت خوابیده‌ای. می‌توانم روزی که در رگ‌های بدنت خون می‌جوشید و با دست و پا زدن‌هایت دل همه را غَنج می‌دادی تصور کنم.

عزیزکم آخرین خبرها آمار شهادت هم‌وطنانت را از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ تا این لحظه بیش از ۶۲ هزار نفر اعلام کرده است اما نمی‌دانم در این رقابت تنگاتنگ، تو چندمین نفر برنده‌ی سفر همیشگی به بهشت هستی.
سفرت به سلامت کودک زیبای من، اما بگذار این رژیم منحوس تا می‌تواند در خون بازی بی‌رقیب خود یکه‌تاز میدان شود چرا که تو بهتر از هرکس دیگر، به سنت استدراج و اِمهال خداوند آگاه هستی.

و چه خوب خداوند فرمود : «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینَ(البته نباید کسانی که کافر شده‌اند تصور کنند این‌که به ایشان مهلت می‌دهیم برای آنان نیکوست، ما فقط به ایشان مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و آنگاه عذابی خفت آور خواهند داشت.آل عمران، ۱۷۸)
✍🏻زهرا خدری 

#سوژه_هفتگی

 نظر دهید »

​قوانین کنوانسیون تخیلی 

29 مرداد 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​قوانین کنوانسیون تخیلی 
مانده‌ام برای این تصویر چه مطلبی بنویسم که حس درد آن را به رشته‌ی تحریر در بیاورم.
همچون دانش آموزی که در این مواقع سوال از معلم می‌کند دست به دامانِ موتور جست‌ و جو‌گر گوگل می‌شوم و برخی قوانین تصویب شده‌ی بین‌المللی در شرایط جنگی را می‌خوانم، یکی از یکی تخیلی‌تر. شاید می‌توان امیدوار بود نظیر آن را تنها در سبک فیلم‌های هندی به‌ نمایش در بیاورند.

مانند قوانین کنوانسیون‌های ژنو ۱۹۴۹، به‌ ویژه کنوانسیون سوم ژنو، و پروتکل‌های الحاقی ۱۹۷۷، به‌ ویژه ماده ۷۹ پروتکل الحاقی اول در مورد حمایت از خبرنگارانی با مأموریت‌های حرفه‌ای خطرناک است که در مناطق درگیری مسلحانه مشغول به کار هستند.

یا تاکید توافق‌نامه‌ی ژنو بر امنیت پزشکان و کسانی که به جنگ‌زدگان خدمات پزشکی ارائه می‌کنند باید تحت هر شرایطی حفظ شود، حتی اگر برای دفاع از خود یا بیماران‌شان سلاح به دست بگیرند.
همچنین قوانین نظارت بر اجرای کنوانسیون حمایت از کودکان در شرایط جنگی، تحقیقاتی است که کمیته‌ی حقوق کودک می‌تواند به ابتکار خود انجام دهد، در صورتی که اطلاعات موثقی داشته باشند که آنها را به این باور برساند که یک کشور عضو حقوق کنوانسیون را نقض کرده است.

*جالب‌تر این‌‌که اسرائیل خود عضو این کمیته است و جوامع بین المللی تنها به انتقاد از او می‌پردازند.*

پس عجیب نیست رژیم صهیونیستی با گلوله بستن کودکان، خبرنگاران و پزشکان بی‌دفاع غزه به این قوانین کاغذی ریشخند می‌زند، چون باور به انسانیت ندارد.
✍🏻به قلم زهرا خدری

#سوژه_هفتگی

 نظر دهید »

مُهَنا

23 مرداد 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​مُهَنا

خودم را از میان شلوغیِ نزدیک ضریح سرداب امام حسین(علیه السلام) بیرون می‌کشم، رویم را که بر‌می‌گردانم متوجه دخترکی می‌شوم‌ که در پناه آغوش مادرش مانند باران بهاری اشک می‌ریزد.

از صحبت های گلایه‌مند مادرش متوجه می‌شوم که هنگام زیارت ضریح، یکی از زائرین او را سیلی زده‌ است.

از شنیدن این مطلب تعجب کردم، با خودم می گویم مگر در پیشگاه سرور شهیدان، هنوز کسی جرائت دست بلند کردن روی بچه ها را دارد؟ 

دلم از گریه‌های مظلومانه‌اش به درد آمده است، یکی از همراهانم با دستمال اشکهایش را پاک می‌کند، دوست دیگرم نیز از گیره سرهای نذری کودکانه‌اش به او هدیه می‌دهد و من تنها کاری که می توانم برایش انجام دهم بوسه بر صورت خیسش است.

هنگام خداحافظی اسمش را می‌پرسم ، دخترک که حالا کمی آرام شده است گفت نامش مُهَنا است.

فرصت دلداری بیشتر ندارم و از او جدا می‌ شوم اما دوست داشتم به این زائر کوچک بگویم به مانند معنای نامت زیارتت گوارای وجودت باشد، اما ببخش گاهی ما آدم بزرگ ها یادمان می‌رود اصل زیارت مستحب است اما دل شکستن و حق الناس، آن هم در این مکان مقدس، بهای سنگینی دارد. 

 نظر دهید »

یک تکه از بهشت 

22 مرداد 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​‌

 یک تکه از بهشت 

به نظرم بین‌الحرمین یک تکه از این جهان است که زمان در آن متوقف می‌شود. چرا که هرچه قطار زمان سرعت بگیرد، به ناچار بار رنج و غم مسافران این دنیا را با خود نیز بیشتر حمل می‌کند.
ولی در این قطعه از بهشت خدا، همه‌ی این دغدغه‌ها برای تو بی‌معنا می‌شود. تنها دل خوشی‌ات همین است در یک گوشه از آن، به تماشای رهگذران عاشقی بنشینی که فارغ از هر رنگ، نژاد و گرایشی، با جانی خسته و پاهای تاول زده به دیدار معشوق‌شان، در این مسیر قدم بر می‌دارند.

 نظر دهید »

​قابلمه‌های خالی 

05 مرداد 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​قابلمه‌های خالی 

اخبار غزه لحظه‌ای آرامم نمی‌گذارد. در این بین از شدت غم، دیگر توان دیدن بعضی از فیلم‌ها و تصاویرشان را ندارم؛ مانده‌ام چه توصیفی از این‌ همه رنج داشته باشم.
از جایم بلند می‌شوم و به آشپز‌خانه می‌روم‌. نگاهی به فضایش می‌اندازم که بعد از رنگ‌آمیزی تازه، مانند انسان احیاشده، جانی دوباره گرفته است.
هرچه زودتر بساط نهار را مهیا می‌کنم، همین‌ که قابلمه‌ی غذا را روی اجاق‌ گاز قرار می‌دهم دست و دلم می‌لرزد.

یاد مردم غزه می‌افتم که پس از طی کردن مسیری طولانی با چهره‌های بی‌روح که از فرط خستگی توان ایستادن ندارند، با قابلمه‌های خالی در صف غذای آشپز‌خانه‌ی خیریه‌ای باید به انتظار بایستند.

بسیاری‌شان دست‌ خالی به خانه‌هایشان بر می‌گردند، تعدادی‌شان نیز در همین مسیر شهید می‌شوند.

مادرانی که به جای لالایی برای طفل‌ شیرخواره‌یشان، باید دنده‌های چسبیده به پوست بدن کودکانشان را بشمارند تا یادشان برود چندروزی است که غذایی نخورده‌اند.

نمی‌دانم کاسبان خون و مجامع بین‌المللی، با چه رنگی می‌خواهند لکه‌ی ننگ بی‌تفاوتی‌شان‌ را در پیش چشمان آگاه این همه رسانه بپوشانند؟
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 16
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس