همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

یک خاطره از شهیدمهران زرافشان

31 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​پنج سال از آن واقعه دردناک بلوار قدس اهوازمی گذرد بازهم سراغ فیلم ها وعکس های به یادگار مانده از آن روز می روی که هر بار با دیدنشان مثل روضه مصور برایت عاشورا را تداعی می کنند. 

تماس با خواهر شهید مهران زرافشان که از شهدای آن روز بود را می گیرم از او می خوام یکی از آن خاطرات شنیدنی آقا مهران را با زبان خودش بازگو کند..

برایم صوت چند خاطره می فرستد از بینشان سراغ خاطره ای می روم که به نقل از شاهد عینی ،او و محمد طه اقدامی را که هردو در آن روز به شدت زخمی شده بودند روی تخت بیمارستان مجاور هم خوابانده بودند.

خواهرش از علاقه زیادبرادرش به بچه ها صحبت کرد و گفت مهران بیش از حد بچه هارا دوست داشت.

در آن روز بااینکه خودش به علت جراحات زیاد در آستانه شهادت بود اما در عین حال به محمدطاهای کوچک درتمام مدت که از درد بی قراری و گریه می کرد دلداری می داد به او می گفت *چیزی نیست خوب می شوی*،حین همین دلداری دادن ها
هم دادن هابودمحمد طاها آسمانی شد و به فاصله کمی بعد هم خودش بعد از انتقال به بیمارستان دیگری پر کشید.

خواهر آقا مهران از حسی که بعد از این همه سال ذهنش را درگیر خود کرده گفته که در آن لحظه مهران یعنی چه کشید وقتی محمد طاها جلو چشمانش شهید شد.

#ستارگان_راه

#خاطرات_ماندگار

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: رژه ۳۱ شهریور سال ۹۷ شهیدمحمدطاها اقدامی شهیدمهران زرافشان

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس