هیچ دعوتی اتفاق نیست/قصه یک تولد
_هنوز ساعتی از اذان ظهر نگذشته بود که وارد صحن حرم مطهرحضرت معصومه(س) شدیم روبروی گنبدو گلدسته ها ایستادم؛ صدای مداحی که حال و هوای محرم داشت در فضای حیاط پیچیده بود وحال و هوای معنوی را دوچندان کرده بود دوست داشتم همه این حس را در فیلم به یادگاری ثبت کنم.
- دلم میخواست هرچه زودتر برای زیارت به سوی ضریح بروم ولی نگاهم به آن سوی صحن گره خورد که روی سر در ایوان اتاقکی که در جوار صحن امام رضا(ع) نوشته بود* مقبرالشهداء*
- به پیشنهادو اصرار من ابتدا برای زیارت قبور این شهدا وارد این اتاقک شدیم چندنفری قبل از ما روبروی قبور این سه شهید نشسته بودند.
-قاب عکس این شهداو زندگینامه هایشان هم کنار قبور این شهدا قرار داشتند.
-هنوز صدای مداحی از بلندگوها صحن می آمد و با کمی دقت متوجه شدم که از قضا امروز پنج شنبه ۲۶ مردادماه تولد یکی از این شهدا به اسم *حسن مختارزاده*بود.
حسن مختارزاده طلبه جوان سال ششم بسیجی بود که دراغتشاشات پاییزسال گذشته در راه دفاع از امنیت به فیض شهادت نائل شد.
حالا ما اینگونه میهمان تولد این شهید بزرگوارشده بودیم.
تولدت مبارک ای همنشین همیشگی کریمه اهل بیت(ع)
#خاطرات_ماندگار
#روایتگری
#شهید_حسن_مختارزاده
#طلبه_شهید
#خاطرات_یک_طلبه
#به_قلم_خودم
#اردوی_تابستانه
#حوزه_علمیه_الزهرا_مسجدسلیمان