همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

روایت ننه رضای قصه ما

09 دی 1403 توسط زهرا خدری غریبوند

​🍃ننه رضا یا همان مادر شهید رضا کریمی را وقتی برای لحظاتی مهمان گلزار شهدای اسلام آباد اندیکا شدم برای اولین بار دیدم البته کسی به این اسم صدایش نمی کرد خودم اینجا عنوان کردم چون نامش را نپرسیدم.

🍃ننه رضای این روایت ما با همان صورت پر از نقش و نگار روزگار و قد خمیده و عصایی که تکیه گاهش بود، بالای قبر یکی از شهدا ایستاده بود و من با ذوق اینکه شاید از وابستگان شهید باشد به سمتش رفتم،نسبتش را از شهید پرسیدم سنگینی گوش هایش برای جواب دادن به سوالم یاری اش نمی کرد،چندین دفع سوالم را تکرار کردم تا متوجه شدم ای شهید خویشاوندانش است اما دستش را سمتی نشانه رفت و گفت آنجا قبر پسرم هست او هم شهید شده هست.همراهش شدم که سر مزار پسرش برویم.

🍃در آن فرصت کم در جوارمزار شهید که مجالی برای پرسیدن نام مادر شهید و ضبط خاطرات فرزندش نبودوسنگینی گوش هایش در آن شلوغی نیز اجازه پرسیدن سوال زیادی نداد شاید در آن لحظه ناب، تمام حرف هایی که باید گفته می شد تنها در تماشای قامت همچو سرو ننه رضا که با وجود تکیه به عصا همچنان صلابش را حفظ کرده بود و دیدن چشمان خیسی که نشان از تازگی داغ شقایقش را داشت خلاصه شد.
#مادر_شهید

#به_قلم_خودم

#روایت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس