همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

​بیگانه را کجا خبر از لذت حضور/این‌ها حکایتی است که با آشنا کنند

28 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​بیگانه را کجا خبر از لذت حضور/این‌ها حکایتی است که با آشنا کنند
روزی که گذشت یعنی بیست و هفتم شهریور ماه روز بزرگداشت استاد شهریار و روز شعر و ادب فارسی نام گرفته بود..
حوالی شب یادی از این شاعر کردم و به قصد جست و جوی شعری که در وصف مقام معظم رهبری سروده بودم سری به گوگل زدم .
مجموعه شعرهایش که رنگ و بوی ملی مذهبی داشتند در کنار سایر غزل و قصیده های ی عاشقانه اش کم نبودند و بین این همه نمی دانستم کدام بیت شعر را انتخاب کنم .
توی افکار خودم غرق بودم که دوستی تصویری از حرم امام رضا (ع) برایم ارسال کرد و پیامی نوشت که از اینجا دعاگوت هستم…

با دیدن پیامش سر ذوق آمدم با صحبتی که باهم داشتیم بابت این سفری که به قول خودش طلبیده شده بازهم سراغ اشعار استاد شهریار رفتم که برای امام رضا (ع) سروده بود که ابتدای شعر گفته شده :

دل‌ها که آرزوی امام رضا کنند
گویا زیارت علی مرتضی کنند

در سینه می طپد دل شیدای شیعیان
هر دم که آرزوی ِ امام رضا کنند
در حسرت طواف تو‌ای آشیان قَدس
مُرغان ِ پر شکسته چه پرها که واکنند

استاد شهریار در جایی از همین سروده اند:

بیگانه را کجا خبر از لذت حضور
این‌ها حکایتی است که با آشنا کنند


 نظر دهید »

شیرینی نذری روضه خانگی

25 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​آخرین روز ماه صفر امسال مهمان روضه خانگی یکی از دوستان دعوت بودیم.

روضه خوان گاه ، خطی به روضه امام رضا(علیه السلام) و خواهرشان می زد گاهی خطی به روضه امام حسین (علیه السلام ) و دل زینب(سلام الله علیها).

این شب آخر ماه صفر انگار متعلق به جمع خواهر و برادرهایی هست که عهدشان برای جهاد تبیین، در دل تاریخ ماناشد.

ذهن خالی شده از سوژه ام که پیش از این در پیدا کردن موضوع همچنان در حال کند و کاو بود به سمت این عهد خواهر برادری رفت که هزارو اندی سال هست چراغ این مجالس روضه را روشن نگه داشته هست و چه ارثی از این خوبتر….

آخر مجلس روضه به بساط جمع و جور پذیرایی نگاه کردم یک پیاله کوچک کاچی،یک فنجان چای، چند دانه خرما و یک عدد شیرینی بامزه  ، که مرضیه خانم دختر نوجوان خانواده به نیت نذری روضه خانگیشان پخته بود و این را مادرش به آرامی در گوشم گفته بود.

زمانی که مرضیه که سیزده سال ببشتر نداشت  کنارم نشست از او خواستم طرز تهیه اش را برایم توضیح دهد که با ذوق برایم از دستور پختش گفته بود و همچنین یک تکه بسکویت که برادر کوچک چهار پنج ساله اش محمدرضابا لبخند کودکانه اش تعارفم کرد که برای خوب کردن حال من همین کفایت می کرد.

یاد این نقل حاج آقا پناهیان از آیت‌الله العظمی بهجت(ره) افتادم که می‌فرمود که مجلس روضه هم خودش زیارت است. آنجا هم حال آدم خوب می‌شود

.

 نظر دهید »

شایان حیدر ، زائر کوچک  پاکستانی 

22 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​امشب که میهمان روضه خانگی یکی از دوستان دعوت بودم وسط سخنرانی و مداحی به یادخاطرات این چندروزه خادمی موکب امام رضا(ع) مسجدسلیمان تصاویری را که ازآنجا به یادگار گرفته بودم در گالری گوشی ام نگاه می کردم که از کدام سوژه عکس خاطره بنویسم.
_نگاهم به این تصویر افتاد اسمش شایان حیدر،از زائرین شیعه پاکستانی بودکه همراه خانواده و برخی از هم تبارانش درایام پیاده روی اربعین، برای استراحت مهمان موکب شهرما شده بودند.
_ طی مدت حضورشان به لطف برنامه ترجمه گر گوگل با کمک تعدادی از بچه ها توانستیم با خودش و تعدادی از همراهانش که همراهش بودن ارتباط برقرار کنیم .کمی باهم نقاشی و کاردستی کار کردیم.

وقتی نامش را پرسیدم با گفتن اسم حیدر سر ذوق آمدم یاد اسم برادرزاده یک ساله ام افتادم که پسوند نامش هم‌نام حیدر بود.

توی خبرها که نگاه می کردم متوجه شدم
زائران پاکستانی که از شهرهای شیعه نشین این کشور قصد عزیمت به کربلا را دارند باید مصافت ۱۰۰۰ کیلومتری را تا مرز ایران طی کنند و پس از عبور از شهرهای چابهار، کرمان، شیراز واستان کهکیلویه بویراحمد وارد استان خوزستان و مرز چزابه شوند. بماند که در مسیر به خاطر کمبود امکانات با چه مشکلاتی روبرو هستند.

و این یعنی تازه ابتدای راه برای شایان حیدر کوچک ما و هم وطنانش بود تاپس از عبور از مرز های ایران به مقصد اصلی یعنی کربلای معلی برسند.

کاش فرصت می شد با شایان حیدر و بقیه خواهر وبرادرانش هم کلام می شدم تا ببینم چه چیزی آن ها را به تحمل این شرایط سخت و هوای گرم وا داشت تا در کنار بزرگترها به زیارت امام حسین(ع) بروند.

نمی دانم پاسخشان چه بود ولی هرچه بود به قول شاعر گفتنی:

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود

در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی

گر در سرت هوای وصال است حافظا

باید که خاک درگه اهل هنر شوی

 نظر دهید »

عکس رو دیدی بگو فقط بگو یاحسین(ع)

16 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​گاهی خود عکس تمام حرف های گفته و نگفته رو با خودش میاره اینجاست که با گفتن یک #یا_حسین‌(ع) دیگه باید سکوت کرد  …
#مرز_چذابه

#مسیر_عاشقی

#اربعین_۱۴۰۲

#خاطرات_ماندگار

 نظر دهید »

خیاط خانه ای که نذر اربعین شد

15 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​آقای محمود یزدی از خادمین موکب  دزفول در پایانه مرزی چذابه وقتی دید دارم ازش عکس می گیرم از پشت میز کارش بلند شد اومد بیرون سمتم گفت از طرف کجا عکس می گیری گفتم از خادمای موکب مسجدسلیمانم اومدم عکس از فعالیت خادمین بگیرم برا ی ثبت در کانال و شبکه های اجتماعی میخوام ، اینجا دیگه به عکس قانع نشدم خواستم خودشو معرفی کنه و از فعالیت هاش بگه  که به گفته خودش از خیاط های شهر دزفول هست و  چند سالی  هست نذر کرده که خیاط خانه شو اینجا راه اندازی کنه

#دزفول

#پایانه_مرزی_چذابه

#اربعین‌۱۴۰۲

#خاطرات_ماندگار

#مسیر_عاشقی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس