همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

برای همه کودکان بی پناه غزه 

29 مهر 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​💔و دریای بی انتهای اشکهامان 

برای درد مظلومیت بچه هایی که  این روزها در حد مرگ  ترسیده اند…بچه هایی که زخمی اند…

💔بچه هایی که در بیابان های تاریک  گم شده اند…

💔بچه هایی که در گور دسته جمعی خوابیده اند…

💔بچه هایی که وصیت نامه نوشتن را از برند…

💔بچه هایی که هنوز متولدنشده شهید شدند..

برای همه کودکان بی پناه #غزه 

✍پی نوشت: فیلم راه رفتن برادر زاده یک ساله ام  در قطار که راهی مشهد شدند از سر ذوق  نشان مادرم دادم .

به هر حالی که بود توان دیدن فیلم را نداشت علت هم چون محمد حیدر تنهایی در حال راه رفتن بود.

به شوخی گفتم یعنی الان این فیلم را کی گرفته ؟ معلوم هست که تنها نیست.

❤به او حق دادم این مدت تمام فکرش کودکان بی پناه #غزه بود و پای اخبار اتفاقات آنجا روحش حساس شده بود تا جایی که طاقت دیدن این فیلم از او گرفته بود..

عکس دیگری نشانش دادم که نوه مان بغل پدرو مادرش بود خیالش راحت شد، اما باز تاکید کرد دیگر این فیلم را نشانش ندهم حق داردمادراست دیگر …

❤️🥀امان از دل مادران آنجا که بی طاقتی، امانشان را ربوده..

🥀إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ﴿۱۱﴾

مگر كسانى كه شكيبايى ورزيده و كارهاى شايسته كرده‏ اند [كه] براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود (۱۱)

 نظر دهید »

برای وقتی که زندگی طبیعی شود

21 مهر 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​⭕️محمود درویش شاعر فلسطینی:

🍃غم‌های خود را در کوزه‌ها ذخیره می‌کنیم

🍃تا مبادا سربازان آن‌ها را ببینند و جشنِ محاصره بگیرند …

🍃برای فصولِ دیگری ذخیره می‌کنیم،

🍃برای خاطره‌ای،

برای چیزی که در راه ناگهان رخ می‌دهد.

🍃وقتی که زندگی طبیعی شود

⭕️پ. ن: تصویرمربوط به حضور مردم مسجدسلیمان درراهپیمایی امروزبعدازنماز جمعه در اعتراض به حملات رژیم اشغالگر قدس به مردم فلسطین

#طوفان_الأقصى

#Gazagenocide
♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️♻️

 نظر دهید »

​ما به تروریسم متهم هستیم

18 مهر 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​ما به تروریسم متهم هستیم

اگر نخواهیم بمیریم
زیر بلدوزرهای اسرائیلی
که خاک ما را زیر رو رو می‌کند
تاریخ ما را زیر و رو می‌کند
انجیل ما را زیر و رو می‌کند
قرآن ما را زیر و رو می‌کند
خاک پیمبران را زیر و رو می‌کند

اگر گناه ما این است
چه زیباست تروریسم!

#نزار_قباني
#طوفان_الأقصي
#freepalestine
#غزه

 نظر دهید »

یک خاطره از شهیدمهران زرافشان

31 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​پنج سال از آن واقعه دردناک بلوار قدس اهوازمی گذرد بازهم سراغ فیلم ها وعکس های به یادگار مانده از آن روز می روی که هر بار با دیدنشان مثل روضه مصور برایت عاشورا را تداعی می کنند. 

تماس با خواهر شهید مهران زرافشان که از شهدای آن روز بود را می گیرم از او می خوام یکی از آن خاطرات شنیدنی آقا مهران را با زبان خودش بازگو کند..

برایم صوت چند خاطره می فرستد از بینشان سراغ خاطره ای می روم که به نقل از شاهد عینی ،او و محمد طه اقدامی را که هردو در آن روز به شدت زخمی شده بودند روی تخت بیمارستان مجاور هم خوابانده بودند.

خواهرش از علاقه زیادبرادرش به بچه ها صحبت کرد و گفت مهران بیش از حد بچه هارا دوست داشت.

در آن روز بااینکه خودش به علت جراحات زیاد در آستانه شهادت بود اما در عین حال به محمدطاهای کوچک درتمام مدت که از درد بی قراری و گریه می کرد دلداری می داد به او می گفت *چیزی نیست خوب می شوی*،حین همین دلداری دادن ها
هم دادن هابودمحمد طاها آسمانی شد و به فاصله کمی بعد هم خودش بعد از انتقال به بیمارستان دیگری پر کشید.

خواهر آقا مهران از حسی که بعد از این همه سال ذهنش را درگیر خود کرده گفته که در آن لحظه مهران یعنی چه کشید وقتی محمد طاها جلو چشمانش شهید شد.

#ستارگان_راه

#خاطرات_ماندگار

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

​یک عکس یک خاطره

29 شهریور 1402 توسط زهرا خدری غریبوند

​یک عکس یک خاطره

گاهی سراغ بعضی عکس ها می روی که خاطره آن می تواند هنوز حس خوب را به تو منتقل کنند…
این عکس مربوط به همین تابستان امسال یعنی قبل ازایام اربعین بود که به زیارت مکان مقدس بیت النور محل عبادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) قم رفته بودیم .

یادم می آید صبح روز جمعه ای بود که وارد این زیارتگاه شدیم آن ساعت خیلی خلوت بود سکوتش آرامش خاصی داشت ، به خصوص این پیرمرد خادم که دم درب ورودی روی صندلی با لباس خادمی و شال و کلاه سبز رنگش همین طور آرام روی صندلی نشسته بود.

دوست داشتم این تصویر را به یادگاری ثبت و در یک موقعیتی منتشر کنم که این حس هم منتقل شود اما نمی دانستم چرا پیش نمی آمد.
امشب خبر بزرگداشت عمان سامانی  شاعر پرآوازه اهل سامان از توابع چهار محال  بختیاری ، را که دیدم سراغ اشعارش رفتم شاید برای این پیر روشن ضمیر خادم ما هم شعری پیدا کردم.
تخلص های خانوادگی این شاعر اهل سامان توجهم را جلب کرد ،پدرش متخلص به ذره،جدش به «قطره» و عمویش هم به «دریا» تخلص داشتند و این شاعر ، خود، از شاعران آیینی بود که در رثای امام حسین(ع) شعر هم گفته که بند اول یکی از این اشعار این طور شروع شده بود: 

«باز هستی طاقتم را طاق کرد

دفتر صبر مرا، اوراق کرد
یادم آمد خلوتی خالی ز غیر

پیری اندر صدر آن، یادش بخیر
خم صفت صافی‌دل و روشن‌ضمیر

خِضروَش گمگشتگان را دستگیر
مَر مرا از حال خویش افزوده حال

خواب بود این می ندانم یا خیال

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس