همدرنگ خبر

هرآنچه که از دل برآید
  • خانه 

علیکم بالفرار

17 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​علیکم بالفرار
 به همراه مادرم برای شام‌غریبان به مسجد رفتیم،مداح روضه‌ی سوزناکی ازگودال قتل‌‌گاه و غربت اهل‌خیمه خواند.
گاهی‌برخی‌کلمات‌را‌که‌می‌شنوی‌مانند‌درد؛تاعمق‌وجودت‌رخنه‌می‌کند‌وبی‌قرارت‌،

مانندهمین‌‌عبارت"علیکم‌بالفرار"درروضه‌ی شام غریبان.
جایی خوانده بودم این اصطلاح به معنای این است که"شما را به فرار توصیه می‌کنم” این یعنی اوج تنهایی. 
آخر مجلس با دیدن زنان و کودکان، به دور شمع‌های شام غریبان،دلم لرزید از تاریکی دشت کربلا و غربت تا اسارت اهل حرم.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

​تنها ردای شهادت، برازنده‌ی قامت مردانگی سرداربود

14 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​تنها ردای شهادت، برازنده‌ی قامت مردانگی سرداربود

تا‌‌ روز خاکسپاری‌‌ سردارشهید‌علی‌شادمانی معلوم‌نبود، حواسم‌ در‌لای‌ چرخ‌دنده‌‌ی کدام‌ حادثه‌ گیر‌کرده که تاپیش از این یادم رفته بود این آشنای‌ غریب‌ تکه‌ای‌ از‌ پازل‌خاطرات‌ روزهای به یادماندنی ما‌‌ شده.

 درست‌ تا‌ روزی‌ که‌ در‌‌ روضه‌‌‌‌‌‌ی خانگی‌ یکی‌ از‌ دوستان، در‌میان‌‌صحبت‌های مداح با یادآوری خاطرات‌‌ این‌ شهید‌ بزرگوار، چنان تلنگری به وجودمان خورد که تازه پی بردیم باید‌ حسرت از دست رفتن چه کسی را به بنددل بکشیم.

آن‌‌‌‌ لحظه‌که‌ از‌‌ شنیدن‌ این‌‌ خبر‌ بُهت‌ زده‌‌ شده بودم‌‌ سرم‌ را روی پشتی لم دادم و به ناگاه دست زمانه خاطرم را‌ به‌ قصه‌ی‌‌ دی‌ماه‌ سال‌‌ یک‌هزار‌و‌چهار‌صد‌ دو‌ کشاند، همان موقع‌ وقتی‌ که‌ در خبرها گفته‌شده‌بود‌: هویت‌ یکی‌ از‌ دو‌ شهید‌گمنامی که درمنطقه‌ی گلگیر مسجدسلیمان درخاک آرامیده‌اند؛ بعد از چندین سال شناسایی شده است و حالا او را به نام شهیدجلیل شادمانی اهل روستای حیران استان همدان می شناختند.
طی‌‌ هماهنگی‌های‌ صورت‌گرفته‌، سردار علی شادمانی به همراه دیگراعضای خانواده‌ از استان‌همدان‌‌ به‌‌‌قصد‌ زیارت‌‌ مزار‌ برادرشان‌ عازم‌ شهر‌ ما‌ شدند‌ و من آن روزها‌ شاهد وصالی بودم که بار سنگین‌ فراغ‌ چهل‌ویک‌ساله‌ را‌ به‌ دوش‌ می‌کشید‌.

به‌ خاطر‌ دارم‌ در‌ آن‌ برنامه‌‌، برخی‌ اهالی‌ گلگیر و مسجد سلیمان‌، دست‌به‌دامان‌خانواده‌ی شهید شدند که اجازه‌بدهند یادگارآن ها در‌همین دیاربماند‌‌ و همچنان‌ تنوردلشان را‌‌ با‌‌ وجودش‌ گرم‌‌ نگه بدارند.
بعد از مدتی‌ خبر‌ آمد‌ که‌ با‌‌ این‌ پیشنهاد‌ موافقت‌‌ شده‌است‌‌ و‌ حالا شهید‌ جلیل‌ شادمانی‌، حلقه‌‌ی‌ وصل‌ همدان‌ و‌ گلگیر‌ مسجدسلیمان‌ شده‌ بود.
با نوای روضه‌‌خوان‌ به‌ خود می‌ آیم‌، حس‌دوگانه‌ی تعجب همراه با حسرت در‌ تار‌و‌پود‌ وجودم‌‌ رخنه‌‌ کرده بود؛ چرا‌ که‌ تازه‌ پی‌بردم‌ ما‌‌باکسی‌ هم‌ولایتی‌ 

شده‌ بودیم‌ که‌ زخم‌کاری‌ عمیقی‌ به‌رژیم‌ منحوس‌ اسرائیل‌ زده‌‌ بود و‌ حالا‌ این‌‌ ابر‌ قدرت‌های‌ پوشالی‌‌ با ریختن‌ خون‌‌‌ مردم‌ بی‌گناه‌‌، زهرشان‌ را‌ خالی‌کرده‌ بودند.

ولوله‌ای‌ در‌ دلم‌ برای‌شناختن‌ هرچه‌ بیشتر‌ این‌ شهید‌‌ به‌پا شده‌بود. در آن‌لحظه‌ محو تصاویر و فیلم‌های مراسم تشییع‌شان بودم که در کانال‌های خبری منتشرشده بود. دخترش چه رجزخوانی‌ جانانه‌ای‌ برای دشمن بزدل به‌پا کرده بود!
به‌‌ قلبم‌ نهیب‌‌ می‌زنم‌‌ و می‌گویم آرام‌ بگیر‌ این‌ سردار‌‌ ما‌ تا در این‌ دنیا بود خیرش‌ به‌ همه‌ می‌رسید‌ یکی‌اش‌‌ همین‌ بخشیدن‌ مزار برادر شهیدش به دل مردم ما و البته‌ خدا هم ‌معامله‌گر منصفی‌‌ است؛ چرا که خیرِ بزرگتری به نام شهادت نصیبش کرد‌‌، اما مگر به جز ردای شهادت چیزی می‌توانست برازنده‌ی قامت مردانگی سردار بی ادعای ما باشد؟


✍🏻 زهرا خدری غریبوند
#طلبه_نوشت 

#شهید_جلیل_شادمانی | #شهید_علی_شادمانی 

#روضه_های_حماسی

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

الحمدالله چه دورهمی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا

05 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​چشمانم را به این تصویر وصله می زنم ذوق می کنم همیشه حالم با دیدن این شلوغ بودن ها خوش می شود الحمدالله چه دورهمی صمیمانه خانوادگی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا
این گردهم آمدن های خانه پدری ،این جان می دهد برای خستگی در کردن های کاری و مرهم گذاشتن روی درد هایی که فقط با نگاه کردن با چشم های عزیزانت خوب می شود.

می دانی چه چیز این جمع ها را آن هم زمانی که خانه بزرگترفامیل باشد بیشتر به دلم می نشیند؟ همین که هرچه هست را همانجا بین خودشان حل و فصل می کنندنمی گذارندکدورتی به دل بماند.

تازه آنجا خوش نشین نوه ها هم هست چون نور چشمی هستند دنیا به کامشان هست حالا اگر آتشی هم از سر شیرین کاری هایشان بسوزانند بیشتر قند در دل پدربزرگ و مادربزرگ آب می شود…

حتی مهم ترین و ماندگار ترین قرارها هم در همین جمع ها منعقد می شودخوبی صله رحم همین هست دیگر، برکت با خودش می آورد رزق و روزی را زیاد می کند و چشم و دل را روشن می کند و تو چه می دانی شاید شهید هم شدی !!؟

پیش خودم حال و هوای لحظه ای که می خواستند عکس دسته جمعی بگیرند را تجسم می کنم چه ولوله ای به پا شده بود تا دورهم جمع شوند و من غرق در این سوال بی جواب می شوم که این قلب نشان ها چه عهد ماندگاری باهم بستند که شهات سهمشان شد؟؟!!

⭕️پ.ن:

تصویر جمع خانوادگی خانواده شهید دانشمند صدیقی که دوازده عضو آن ها که با قلب نشان داده شده اند به اثر حمله رژیم صهیونیستی شهید شدند

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

الحمدالله چه دورهمی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا

05 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​چشمانم را به این تصویر وصله می زنم ذوق می کنم همیشه حالم با دیدن این شلوغ بودن ها خوش می شود الحمدالله چه دورهمی صمیمانه خانوادگی در خانه پدری برپا شده همه هستند ، حتی شهدا
این گردهم آمدن های خانه پدری ،این جان می دهد برای خستگی در کردن های کاری و مرهم گذاشتن روی درد هایی که فقط با نگاه کردن با چشم های عزیزانت خوب می شود.

می دانی چه چیز این جمع ها را آن هم زمانی که خانه بزرگترفامیل باشد بیشتر به دلم می نشیند؟ همین که هرچه هست را همانجا بین خودشان حل و فصل می کنندنمی گذارندکدورتی به دل بماند.

تازه آنجا خوش نشین نوه ها هم هست چون نور چشمی هستند دنیا به کامشان هست حالا اگر آتشی هم از سر شیرین کاری هایشان بسوزانند بیشتر قند در دل پدربزرگ و مادربزرگ آب می شود…

حتی مهم ترین و ماندگار ترین قرارها هم در همین جمع ها منعقد می شودخوبی صله رحم همین هست دیگر، برکت با خودش می آورد رزق و روزی را زیاد می کند و چشم و دل را روشن می کند و تو چه می دانی شاید شهید هم شدی !!؟

پیش خودم حال و هوای لحظه ای که می خواستند عکس دسته جمعی بگیرند را تجسم می کنم چه ولوله ای به پا شده بود تا دورهم جمع شوند و من غرق در این سوال بی جواب می شوم که این قلب نشان ها چه عهد ماندگاری باهم بستند که شهات سهمشان شد؟؟!!

⭕️ تصویر جمع خانوادگی خانواده شهید دانشمند صدیقی که دوازده عضو آن ها که با قلب نشان داده شده اند به اثر حمله رژیم صهیونیستی شهید شدند.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آتش بس شده؟!!

03 تیر 1404 توسط زهرا خدری غریبوند

​🍃آتش بس شده ؟!!
🍃 اما شعله های آتش انتقام خون همه شهدایی که در این حملات به زمین ریخته شده به کرانه های بی انتهای وجودمان همچنان  سر می کشد و هیچ گاه خاموش نمی شود ..‌.

🍃ما زخم خورده ایم از دیدن پیکر های پاره پاره پسر کان ،دخترکان و جنین هایی که دنیا را تجربه نکردند.. 

🍃ما زخم خورده ایم از خون ریخته شده سربازان و سرداران وطنمان 

ما زخم خورده ایم از خون به ناحق ریخته دانشمندانمان 

🍃ما زخم خورده ایم از دسیسه گران نفوذی که نانشان را در خون مردم زدند… 

اما ما مردمان این سرزمین با وجود این زخم ها  یادگرفته ایم صورتمان را باسیلی سرخ نگه داریم اما  ذلت را به بهای فروختن عزتمان نخریم … 

 و شیاطین سلیطه گر بدانند خون این شهدا هربار وارد شریان های حیات ما می شود ما زنده تر می شویم  چون  حیدری هستیم همان حیدری که درهای خیبر را یک تنه از جا در آورد و ما دل به رهبرما ن سیدعلی خوش کرده ایم که وعده نابودی اسرائیل را داده است و خون بها ی دل های خونین ما آن زمان پرداخت خواهد شد…

✍به امید آن روزالهی آمین

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

همدرنگ خبر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • این شب ها باید در موکب های مرزی سر کرد
  • بدون موضوع
  • کارگاه آموزشی مقاله نویسی با حضور طلاب خواهر مسجدسلیمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس